من
از ژرفنای نیلی اندوه
تا ارتفاع دوستی دوست
با گام اشتیاق دویدم .
تا
بر چشمه های پاک رسیدم
من
آن جاری زلال خنک را
بر سنگ های تشنه گشودم .
من
از خیمه نهفته ی لیلا
در شعر های ناب نظامی
بر روشنان دیده مجنون
- این عاشق بزرگ صداقت -
تصویری از شکوه کشیدم .
من
از خوشه های نارس گندم
در غنچه وار ناف قشنگت
شیری معطر دوشیدم
و
در لذت شبانه نوشیدم .
پس
نام تو را
بانوی من : بکارت پا یا
شش سال عاشقانه پوشیدم .