و سرانگشتی که پرنیانی است.
●
آمیزه ای از شیر وُ نور .
با این شتاب که در تُست حِصّه ی من حسرتی بیش نیست .
دیده می بندم که بگذری بازآمدی اگر بیادآرآوند این گیاه تشنه با سخاوت باران بیدار می شود .