استاده استوار و سنگین ، تا
با چشمه ها
رفتار با وقار زمان را
در رهگذار موج بخواند
●
انسان خاکی پویاست
و آب و باد و آتش ، پویا
حتی اگر تو ایستادی و یادت رفت
جغرافیای پویایی
رفتار آب
آیینگی را می بخشد به هندسه ی چشمه های پل
●
مردی که روز پیشین در رود غرقه بود
حالا به آب مرده رسیده ست
در زیر پلک خواجو می غلتد
زاینده رود
با دشتهاش
رنگین کمان مهتاب و کو کنار
باغ « بهشت گمشده میلتن »
●
آبستن است
همسایه جنوبی ما، امسال
با آرزوی دخترکی بور و سبز چشم
●
استاده استوار پل خواجو
و استخوان سختانش
سنگ است و ساروج و
ماهیچه های پیچانش
اندیشه ی دقیق مهندس
●
در دوردست جلگه هیاهوست
گویا که آب - گردش سرمست ایلخان
هنگام کوچ ایل رمیده ست .