مغاک تیره ی خاک
سقوط اختر عمر من از مدار موجود
میان سنبله زیک زیکِ زنگ گندمخوار
چه تیز می پری از معبر بنات النعش
که ماهرانه میزانی در چله ی خمیده ی قوس
بلند این شب خوشخواب و خوابگرد خراب
خروس خوش غزل من، شبانه می خواند
که راز کنگره ی هفت و چار می خوانی
میان تاج تو ، باغ معلق بابل
طنین باطن گریان شعر خاقانی
کنار طاق مدائن.
●
چه آرزوی محالی
مدینه های خیالی
خیال فاضله ها .......
●
شکسته زورق هستی فراز کوهه ی موج
غریو لجه ی دریا و ضجه های غریق
دهان باز لَویاتان ، کناره صیدون
سواد هیکل نمرود و نینوا پیدا.