آن شب از شبهای گرم تیر بودسرب مه ، در کام جنگل می چکیدسایه من ، روی دیوار اتاق سایه اندام او را می مکید .دختران زیر سفالین بام ها داستان عشق ما ، می بافتند . با نگاه آتشین بی قرار ره درین خلوتسرا ، می یافتند .